“مپل” نام کوهی بسیار زیبا در شمال شهرستان کوهدشت می باشد. کوه مپل در غرب بخش چگنی به طول 24 کیلو متر کشیده شده و پوشیده از جنگلهای انبوه بلوط،گلابی، زرل زالک،کیکم، ارغوان و ارجن می باشد. بنا به گفته روستائیان مپل به معنای نچرخیدن است که در واقع معتقد اند که اگر روزگاری همه ی کوه ها بنا باشد تحت تاثیر جریانی طبیعی بچرخند یا گردش نمایند این کوه هر گز از جای خود تکان نخواهد خورد. تمامی این منطقه پوشیده از جنگل های سر سبز و چشمه های فراوان و منظر بسیار زیبا و دیدنی است. قله ی اصلی این کوه به صورت دیواره ای صخره ای از سمت غرب به سمت جنوب و به شکل نیم دایره ای کشیده شده که تقریبا” بی شباهت به یافته کوه نمی باشد، که دارای دره ها و بریدگی هایی فراوان می باشد.
لاله واژگون از منحصر به فردترین گونه گلها و گیاهان بومی و وحشی مناطق کوهستانی ایران است که به عقیده گیاهشناسان به سرعت در حال انقراض بوده و زیستگاه و تعداد این گونه گیاهی بسیار کاهش یافته است .لاله واژگون” نام یک سرده از راسته سوسن سانان است. این گل که دارای خاصیت داروییست، درمیان بوته های گزانگبین و حتی بر روی صخرهها میروید و با زیبائی خود هر بینندهای را مجذوب خود می کند. عمر این گیاه بسیار کوتاه است و گلدهی آن از اوایل اردیبهشت آغاز شده و در فصل بارش پایان مییابد. لاله واژگون از گیاهان علفی پیازدار و چندساله است که تاکنون ۶۰ گونه از این گیاه شناسایی شده که ۱۵ گونه آن در ایران قرار دارد.
این گونه که مقاومت زیادی در برابر سرما و سازگاری ویژهای با دامنههای سنگلاخی و صخرهای دارد، هرساله به دلیل برداشت غیرقابل کنترل گل و پیاز از رویشگاههای طبیعی، بیش از پیش در معرض نابودی قرار دارد. هر نقطه از این آب و خاک داستان و افسانهای در خود نهفته داشته و هر کجای از آن نشانهای از داستانهای قدیمی و بعضا افسانهای دارد؛ امروز و علیرغم دستاندازیهای انسان به عرصههای طبیعت، هنوز هم نقاط بکر و زیبای منحصر به فردی در جای جای ایران پهناور و گستره فارس زیبا وجود دارد؛ مناطقی که هرکدام داستان و افسانه خود را داشته که بر جذابیتهای بصری آنها میافزاید.
لالههای واژگون مَپِل شهرستان کوهدشت در استان لرستان، همه ساله فصل بهار، با روئیدن این گلها جذابیتی خاص داشته و گردشگرانی را به خود جلب میکند. مطابق آنچه فردوسی بزرگ در شاهنامه سروده، به نیرنگ افراسیاب، گرسیورز قهرمان تورانی، ناجوانمردانه گلوی سیاوش پهلوان را میبُرد و از جای اولین قطره خون گلوی سیاوش بر زمین قتلگاه، لالهی واژگون میروید؛ از همین رو این لالههای زیبا به گل اشک نیز شهرت دارند.
در شاهنامه آمده که لاله واژگون به دلیل آنکه شاهد مرگ تلخ سیاوش بودهاند، از شدت شرم هیچگاه نتوانستند سر خود را بالا بگیرند.
فرودسی اینگونه ماجرا را روایت میکند:
چو سرو سیاوش نگونسار دید/ سراپرده دشت خونسار دید
بیفکند سر را زاندوه نگون/ بشد زان سپس لالهی واژگون