شواهد حاکی از شروع مذاکرات هسته ای با سازوکاری جدید است.
پروسهای چندین ساله، پر فراز و نشیب، با تجربهای به واقع ارزشمند. میدان پر از آزمون و خطایی که توجه به آن چراغ راهی در شناخت و عملکرد برای آیندگان است.
با تمسک به تئوری بازی ها و استفاده از سطوح تحلیل در تبیین این پروسه، متغیرهای تاثیرگذار را می توان در سه سطح(خرد) داخلی، (میانه) منطقهای و(کلان)بین المللی، مورد توجه قرار داد.
در سطح خرد یا داخلی، شاید عمده مسائل را میتوان در دو مقوله اطلاعات و تعصبات جریانی تحلیل کرد. بسیاری از مخالفتها و طرفداری های متعصبانه در هر دو جریان عمده سیاسی، ناشی از این دو موضوع مهم است. تغییر موضع اپوزوسیون در زمان به دست گرفتن قدرت و تغییر جایگاه موافقان و مخالفان، مهم ترین دلیل این ادعاست. این موضوع و تعصب در موضع گیریها که تا حدودی ناشی از فقر اطلاعاتی است، زمانی که با تعصبات جریانی همراه میشود، نگاه های عمدتا سیاه و سفید و تحلیل های به دور از منافع ملی را موجب میشود.
از نظر نگارنده، برجام نه فتحالفتوح است و نه ترکمانچای. باتوجه به ذات مذاکره که همان بده بستان است، پشتوانه قدرت به همراه شناخت اصول اساسی مذاکره، متاثر از شرایط سطوح تحلیل پیش گفته، بر میزان بهرهمندی طرفین از مواهب مذاکره تاثیر مستقیم دارد. درس مذاکرات فارغ از سود و زیان آن میتواند، همنوایی جریانات سیاسی در شرایط مشابه، ارجحیت دادن آن بر تعصبات حزبی و عدم تاثیر پذیری از کانون های فشار، برای تثبیت و ارتقای منافع ملی در آینده باشد.
در سطح منطقهای اما آنکه از همه مهم تراست، قدرت به عنوان مهم ترین پارامتر در نگاه رئالیستی به معادلات منطقه ایست. از نظر اینجانب تحکیم پارامترهای قدرت، همافزایی و تجمیع قدرت در سطح منطقه، اساسیترین دلیل همراهی کشورهای رقیب منطقهای برای به نتیجه رسیدن مذاکرات در گذشته بوده است. کشورهایی که مخالفان بی چون و چرای مذاکرات بودند، تنها متاثر از افزایش قدرت بخصوص در ابعاد نظامی آن بود که حاضر به همراهی یا حداقل دست کشیدن از مخالفت صفر با روند مذاکرات شدند. در این جغرافیای با میزان بالای از تنش، قدرت اصلی ترین پارامتر تاثیرگذار بر معادلات منطقهایست. شاید مهم ترین درس این اتفاقات، تلاش برای افزایش میزان قدرت و نوع اعمال آن و همچنین، تشخیص شاخصههای اصلی زمانی و مکانی آن باشد.
و اما در بحث کلان یا بینالمللی دو موضوع قابل بررسیست. نکته اول جلوگیری از وجهالمصالحه شدن کشور است. تاریخ مملو از فلاکت مردمانیست که وجهالمصالحه روابط قدرت های بزرگ تر قرار گرفتهاند. این موضوع که در صدههای گذشته، ایران به عنوان کارت بازی در اختیار قدرت های بزرگ بوده، برکسی پوشیده نیست.
شاید مسیر طی شده می تواند شروعی بر پایان این نوع نگاه به مذاکرات و موضع گیری های بین المللی باشد.
موضوع دوم به شناخت پیچیدگی های روابط بین المللی، میزان اشتراکات و تضاد منافع بازیگران در عرصه بین الملل و یا به قولی میزان توانایی در اعمال سیاست موازنه منفی بر میگردد. تعارضات بین المللی و تشدید شدت وخامت بین بازیگران بزرگ، آنجایی اهمیت پیدا می کند که بتوان از روند این بحران ها و شناخت شرایط و مراحل آن، بهترین تصمیم را برای بیشینه سازی منافع ملی و پیگیری مذاکرات در دستورکار قرار داد.
به نظر می رسد دوری از افراط و تفریط، شناخت شرایط و عدم تاثیر پذیری از هیاهوهای رسانه ای به عنوان مهم ترین ابزار تاثیرگذاری بر روند مذاکرات، میتواند مسیر حرکت را عقلاییتر و تشخیص حد اعلای بیشینه سازی منافع ملی را منطقیتر کند.
آنچه در این مسیر میتواند سطوح تحلیل را به هم پیوند داده، خروجی آن را رسیدن به منافع ملی کند، همان پیگیری پارامترهای قدرت، شناخت شاخصههای آن برای بهره گیری و ایجاد رفاه، به عنوان مهم ترین وظیفه حاکمیت در مقابل مردمان کهن سرزمینِ ایرانِ اسلامی ست.
سعیدجمشیدی
دکترای روابط بین الملل
منبع: روزنامه جهان صنعت/۱۰خردادماه ۱۴۰۲