یادداشت ها

شعر لکی دالـِکـَه


دالِکـَه بـِی کِش نَنِـیش ،خاوُ و خِیالِم پَرِیَه
چُویچُ وُ پُویچـِم اَرانِت،دِلِ زَمُونَه امّ بِریَه

دالِکه مِه چُوی کمُوتر،تُو چُوی لیزِی اَسَر دارِی
سرون و چورشو و مُرت منیه سه یادگاری

دالِکه آسای گُِیوُنِم تونِی وُ توُنِی سِخُونِم
چُوی آوِ سَرکـَنِی،سَردکـَه تـُوگِری آگِـر دَروُینِم

دالِکـَه حِیفـَه نُوِین تـَنیامَمِـینِـمِه دِیار
چُوی آیلِ ِ پَلپ گِرتِی مَنِیشِم اَر سایِ ِ دِیوُآر

دالِکـَه سَربـِچَمِـن تاکَـَه بُوینِی ژِیرِپات
مالَـَکـَم کِزکِز بِـِیَه، اَرای ِ دُویرِیِه ِ صِدات

دالِکـَه بُـومَه فــِدایِ ِ شَـکـَتـِی بالِ ِ چَـمـِت
دِی نـِمـُوینـِم گـُلوَنـِیـَل رَنگ رَنگـِت

 مادر
مادر سکوت اختیار نکن، خواب و خیالم نمانده
برایت آشفته ام ،دل از روزگار بریده ام
مادر من مثل کبوتر و تو مثل آشیانه ای امن بربالای درختی
سربند و چادر و مـُهرت برایم به یادگار مانده
مادر آرام جانم تویی و ،تویی وجودم
مثل آب سرچشمه سرد کن آتش درونم
مادر اگرنباشی،من پر از افسوس و تنها دراین دیار می مانم
مثل کودکی می مانم کهزیرسایه ی دیوار بی هیچ بهانه ات می گیرد
مادر اگربه پایین بپایی مرا زیر پایت می بینی
خانه ام پر از اندوه وماتم نبودصدای توست
مادر من به فدای خستگی پلک هایت
دگر نخواهم دید آن سربندهای رنگینت

یادداشت ها
سیاسی اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است .