قصه به “سر” رسیده بود
سر
رسیده بود
سرخ
افتاد
توی دامن فرشته ای در خرابه های شام
شام
با خدا غریبه شده بود
فرشته با
نفس
نفس
نفس
فرشته افتاد
تمام میوه های این باغ
وقت افتادن لبخند می زنند
شعر از: سیده فاطمه موسوی – شاعر خرم آبادی
قصه به “سر” رسیده بود
سر
رسیده بود
سرخ
افتاد
توی دامن فرشته ای در خرابه های شام
شام
با خدا غریبه شده بود
فرشته با
نفس
نفس
نفس
فرشته افتاد
تمام میوه های این باغ
وقت افتادن لبخند می زنند
شعر از: سیده فاطمه موسوی – شاعر خرم آبادی