یادداشت ها

مرور روزهای موشک‌باران شهر بروجرد در دوران جنگ تحمیلی صفحه‌ای دردآور را در خود جای‌داده، صفحه‌ای که روایتی تلخ از کودکان دانش‌آموزی است که بی‌گناه جان سپردند.

دوران جنگ تحمیلی در لرستان پر از روزهایی است که مادران لرستانی در مقابل موشک‌باران دشمن چه عاشقانه کودکانشان را در آغوش گرفتند و علی‌اکبر و علی‌اصغر دادند و هرلحظه منتظر ترکش‌های آژیر قرمز در جای‌جای شهرهای این استان بودند.

آری چنین است که رهبر معظم انقلاب رزم لرستانی‌ها در دوران دفاع مقدس را بیش از آنکه شنیدنی باشد دیدنی توصیف می‌کند.

صدای سهمگین موشک‌ها بر سر کودکان

باوجوداین همه رشادت و پایمردی به‌واقع از مقاومت و رزم این مردان وزنان دلاور آن‌قدر کم نوشته‌اند که برای یافتن نشانی از این‌همه مقاومت شاید جستجوهای پی‌درپی هم نتیجه‌بخش نباشد.

این در حالی است که تاریخ مقاومت این استان پر از صحنه‌هایی چون بمباران دبستان شهید فیاض بخش و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی بروجرد، مرکز انتقال نفت تنگ فنی، موشک‌باران محلات سطح شهر خرم‌آباد، ویرانی شهرستان پلدختر و …است.

ﺳﺎﻋﺖ ۱۲:۴۵ ﻇﻬﺮ روز ﺷﻨﺒﻪ ۲۰ دی‌ماه ﺳﺎل ۱۳۶۵، ۶۸ دانش‌آموز ﻣﺪارس ﺷﻬﯿﺪ ﻓﯿﺎض ﺑﺨﺶ و اﻣﺎم ﺣﺴـﻦ مجتبی(ع) ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺑﺮوﺟﺮد، براثر موشک‌باران هواپیماهای رژﯾﻢ ﺑﻌﺜﯽ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ درﺟﻪ رﻓﯿﻊ ﺷﻬﺎدت ﻧﺎﺋﻞ آﻣﺪﻧﺪ.

شاید پس از صدای سهمگین موشک هایی که بر سر کودکان دانش‌آموز این مدارس ریخته شد مادری بغض، گلویش را گرفته و چشمان غمبارش چنان بهت‌زده بوده که اشکش جاری نمی‌شد.

قصه مادری که با هزاران امید پسرش را به مدرسه فرستاد

مادر به ساعت نگاه می‌کند و می‌بیند که تا نیم ساعت دیگر پسرش و تنها امیدش قرار است به مدرسه برود؛ هنوز غذا خوب جا نیفتاده، آخر مادر از اول صبح در صف نفت بوده و حالا پخت غذایش طول کشیده است.

مادر دستپاچه درب یخچال را باز می‌کند اما نه چیزی از پنیر کوپنی مانده نه چیزی که بتواند فرزندش را از ضعف ظهر حفظ کند، از یخدان گوشه حال تکه‌ای نان را با سبزی لقمه می‌کند و تا وسط حیاط به دنبال پسرش می‌دود تا او گرسنه نماند، وداع سردی رخ می‌دهد آخرین نگاه مادر و پسر به هم گره می‌خورد، مادر حس بدی دارد اما زبانش از عجله پسر برای رفتن به مدرسه بند می‌آید.

پسر دوان‌دوان به سمت مدرسه می‌رود به‌محض ورود متوجه می‌شود که هم‌کلاسی‌هایش در حال صف بستن هستند، در صف می‌ایستد و نظاره می‌کند که یکی از دوستانش جلوی صف‌ها می‌رود و طبق روال هرروز دعای فرج را می‌خواند.

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ… ِ. به‌یک‌باره وضعیت در مدرسه امام حسن مجتبی(ع) و شهید فیاض بخش قرمز می‌شود بچه‌ها همچون کبوترانی که پرپر می‌زنند نمی‌دانند کدام سمت بروند، هیاهو بر فضا حاکم می‌شود، غم آسمان را خاکستری می‌کند…

روایت پروانه‌هایی که در آتش سوختند

مادر دوان دوان از خانه بیرون می‌زند، صدای مرگ شهر را فراگرفته است، غرش سهمگین موشک هایی که بر سر دانش‌آموزان این مدارس ریخته شده شهر را ماتمکده کرده است، بغض گلوی مادر را گرفته است، چشم هایش زیر بار اشک ها تار شده است، اما هنوز مبهوت مدرسه پسرش را می پاید.

روایت شهادت دانش آموزان دبستان شهید فیاض بخش بروجرد حکایت پرواز پروانه‌هایی است که در آتش خشم دشمن سوختند تا جهاد دلاورمردان لر تا قلب مدارس ادامه داشته باشد.

انفجار دبستان و پروانه‌هایی که در آتش سوختند صحنه‌ای از بمبارانی است که دبستان شهید فیاض بخش را با خاک یکسان کرد تا ۶۸ دانش‌آموز شهید این مدرسه و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی شهر بروجرد در گمنامی میان صفحات تاریخ باقی بمانند.

منبع: مهر

یادداشت ها
سیاسی اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است .