یادداشت ها

باندبازی بر بالین نعش ها و آوارها!

زلزله ای بی رحم و فراگیری آمده است. صدها تن جان شان از تن شان بیرون رفته است. هزاران نفر زخمی و سرشار از ترس و اضطراب شده اند. اشک ها بر گونه ها جاری شده است!

دل ها پیوسته غم می سرایند. 

هزاران هزار آوار دارایی و اسباب وسایل مردم را اسیر خود کرده اند. 

دل جهان برای ایران اسلامی می سوزد. 

اما با این شرایط سیاست بازی، جناح بازی و باندبازی لحظه ای تعطیل نشده است!

مهربانانی منازل شان به خروارها آوار تبدیل شده است و غم و غصه جان ها را به لب رسانده است. 

اما بعضی ها نامهربانه به فکر انتخابات های آینده اند!

گروهی می گویند بحران آمده ولی اصلاً مدیریت بحران نیامده است!

گروهی دیگر می گویند مهر را در استحکام نداشتن مسکن های مهر گذشتگان ببینید. ببینید که  مردم چگونه فریب استحکام های دروغین را خوردند!

آن دیگری می نویسد جناب… فقط مسکن مهرها مشکل استحکام نداشتند، بلکه بیمارستان سرپل ذهاب که توسط دولت شما تأسیس شده است حالش وخیم تر از مسکن مهر است!

آن یکی می گوید سقف مسکن مهری فرو نریخته است و این یکی سقف های فرو ریخته را نشان می دهد!

ای وای مگر برای خدمت کردن به خلق این همه بگو مگو لازم است؟!

مگر اکنون جای این نوع سخن هاست؟!

مگر همه نمی گویید خادم ملتیم!

خیلی خوب 

اگر دل تان برای خدمت به خلق تنگ شده است کت و شلوراهای تان را کنار بگذارید و مجاهدانه به ساخت و ساز و آوار برداری بپردازید.

اگر این همه شیفته ی خدمتید در قالب اردوهای جهادی به جهادی راستین بپردازید.

باور کنید بسیار زشت است بر بالین آن داغ دیدگان و بر سر آن خرابه ها به تبلیغ برای انتخابات آینده بپردازید.

ای وای!!! 

 

من گدازان چو هلالم ز بر نعش و شما

بر سر نعش نظاره چو سهائید همه

 

نویسنده: سیدمحمدصادق محمدی وفایی

یادداشت ها
سیاسی اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است .