یادداشت ها

روضه های جانسوز قرن 21 در قالب یک یادداشت کوتاه

به دنیا آمدم در حالی که نمی دانستم دنیا چیست و چه خواهد شد. به دنیا آمدم در حالی که برای دنیایی شدن تقاضایی نداده بودم. خدایا در حالی مرا به دنیا آوردی که در مورد پسر یا دختر شدنم پرسشی نکردی.
آری! چه بی خیال و با حال شیر می خوردم تا این که سهمیه ی شیرم را قطع کردند و چون بزرگ و بزرگ تر شدم، واژه ی دختر بیش از هر چیزی به گوش هایم رسید. می گفتند دخترم ولی نمی دانستم این دختر بودن با من چه خواهد کرد؟!


با این که در آن سال های نخستین جام جام ناز می ریختم و خود را برتر از هر برادر و پسری می دانستم و انتظار داشتم پدر و مادرم نیز بیش از برادرنم فدایی ام باشند. اما متأسفانه دریافتم در سرای ما  بخت با کسی یار است که پسر به دنیا بیاید و جنس دختر خریداری ندارد!


آری! باید بپذیرم طبق این بینش، چون جنس خوبی ندارم، باید از ارث بردن محروم باشم. باید بپذیرم حتی حق گفتگو در مورد موضوعات مهمی چون ازدواج خودم هم ندارم!


به هر حال از دبستان به دانشگاه رسیدم و مدرک گرفتم اما مدرک دانشگاهی چه می تواند بکند؟ اگر به جای یک مدرک ده ها مدرک را به آستان خانواده ببرم، دیدگاه آن ها هرگز در مورد نحس و سیه بخت بودن دختر باطل نمی شود!


خدایا این همه پسر پرستی از کجا آمده است؟! چرا این خانواده به من خواهرهایم اهمیت نمی دهند!


خدای مهربان!

به فاطمه زهرایت هر موقع غذا می خورم مادرم میگه زهر مارت بشه! برو گم شو! دیگه تا کی باید خرجت بدیم؟!


خدایا! خودت می دانی چون روزهای سرنوشت ساز ازدواج فرا رسید. خواستگارهایم می آمدند، اما من هیچ کاره ای بودم و پدر نیز به جیب و ماشین شان نگاه می کرد  و چون در گفتگوها نیز حرف های متینی نمی زد، خواستگارانم از آمدن و خواستگاری کردنم پشیمان می شدند!


خدایا! چه کنم من دیگر تحمل این زیستن را ندارم؟ خیلی بدبختم. دست به طلا می زنم خاک می شه! چند بار عقدم به هم خورده! هیچ کاری برایم پیدا نمی شه! صبح تا شب خونه ام و سرکوفت می شنوم! هزارجا برای کار رفتم اما کاری پیدا نمی شه!


پروردگارا!
انگشت نمای مردم شده ام.تا لب باز می کنم می گن برو بدبخت اگر خوب بودی می گرفتنت!
 خدایا! تو که می دانی  چند ده سال تنهایی مطلق زندگی کردن یعنی چه؟ لحظه ها برام مثل سال می گذرد. از تنهایی دارم دیوانه می شوم! قلبم دارد از سینه ام بیرون می آید!


خدایا! خودت می دانی صبح تا شب دعا می کنم و کمک می خواهم اما کمکی دریافت نمی کنم! خدایا کی به فریاد دلم  می رسی؟


خدایا این نادانی ها را بمیران

خدایا  پدر و مادرها را به وظیفه خود آشنا کن.


خدایا کار می خواهم.

خدایا

حجت الاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی وفایی

یادداشت ها
سیاسی اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است .